شعر کودکانه قدیمی و کوتاه” مادربزرگ” را برای بچه های سنین 2 سال و به بالا و کودکان دوره مهد کودک بخوانید و برای تقویت حافظه کودک با هم تمرین کنید

مادر بزرگ وقتی اومد خسته بود

چارقدشو دور سرش بسته بود

***

صدای کفشش که اومد دویدم

دور گلای دامنش پریدم

***

بوسه زدم روی لپاش

تموم شد خستگی هاش . .

یکی بود یکی نبود،غیر از خدا هیچ کس نبود .<\/h3>

سال ها پیش در جنگلی بزرگ و سرسبز،<\/h3>

روی بالاترین شاخه ی بزرگ ترین و بلندترین درخت،<\/h3>

گنجشکی زندگی می کرد.<\/h3>

***

گنجشک قصه ما؛ روزی تصمیم گرفت<\/h3>

که برای دیدن دوستش به خانه ی او برود.<\/h3>

صبح زود به راه افتاد. از جاهای زیادی عبور کرد.<\/h3>

اما گنجشک کوچک قصه ی ما یک مشکل داشت؛ و آن هم این بود که ” فراموش کار ” بود.<\/h3>

او در راه متوجه شد که خانه دوستش را فراموش کرده کرده است.<\/h3>

***

او از بالای رودی عبور کرد که آن جا یک قو در حال آب تنی بود . او از قو آدرس خانه دوستش را پرسید<\/h3>

اما قو نمی دانست.<\/h3>

***

او رفت و رفت تا به یک روستا رسید .<\/h3>

خیلی خسته شده بود . روی پشت بام خانه ای نشست تا استراحت کند.<\/h3>

تصمیم گرفت به خانه ی خودش برگردد.<\/h3>

ولی او آنقدر فاصله اش از خانه زیاد شده بود که راه خانه ی خودش را هم فراموش کرده بود.<\/h3>

احساس کرد یک نفربه طرف او می آید. ترسید و به آسمان پرید .<\/h3>

از بالا دید دختر بچه ای با یک مست(مشت) دانه به طرف او می آید .<\/h3>

دخترک به او گفت: « چی شده گنجشک کوچولو؟ »<\/h3>

از من نترس. من می خواهم با تو دوست بشوم برایت غذا آورده ام.<\/h3>

گنجشک گفت : « یعنی تو نمی خواهی مرا در قفس زندانی کنی ؟ »<\/h3>

***

دخترک گفت : « معلوم است که نمی خواهم! »<\/h3>

گنجشک گفت : « من راه خانه ام را گم کرده ام.<\/h3>

دخترک گفت : « من به تو کمک می کنم تا راه خانه ات را پیدا کنی،<\/h3>

سپس از گنجشک پرسید : « آیا یادت می آید که خانه ات کجا بود؟ »<\/h3>

***

گنجشک جواب داد :  در جنگل بزرگ روی درختی بسیار بزرگ .<\/h3>

دخترک گفت : « با من به جنگل بیا من به تو کمک می کنم تا آن درخت را پیدا کنی .<\/h3>

دخترک و گنجشک کوچولو باهم وارد جنگل بزرگ شدند.<\/h3>

***

و بعد از ساعت ها تلاش و جست و جو دخترک توانست خانه ی گنجشک کوچولو را پیدا کند.<\/h3>

گنجشک کوچولو پرواز کرد و روی بالاترین شاخه رفت و نشست و<\/h3>

به دختر کوچولو قول داد که از این به بعد، حواسش را بیشتر جمع کند تا دیگرگم نشود.<\/h3>

 

 

 

(برای سن مهد کودک و پیش دبستان)

این  داستان کوتاه کودکانه ، درباره زندگی سه مورچه است که هر روز برای تهیه غذا به سختی زحمت می کشند  تا اینکه یک روز یکی از آنها فکری به ذهنش می رسد و …. .

داستان ” ماشین مورچه ای” مخصوص کودکان مهد کودک و پیش دبستانی:

سه تا مورچه با هم دوست بودن و هر روز برای تهیه غذا با هم بیرون می رفتن .اونا هرروز زحمت زیادی می کشیدن تا غذاهای سنگین رو به سمت خونه حمل کنن.

یه روز مورچه ها یه خوراکی پیدا کردن که خیلی خوشمزه بود ولی خیلی خیلی هم سنگین بود و حملش برای اونا سخت بود. مورچه ها بعد از کلی تلاش تونستن خوراکی رو یه خورده جابجا کنن. بعد خسته شدن و هر کدوم یه گوشه روی زمین ولو شدن تا کمی استراجت کنن. یه دفعه یکی از مورچه ها صدا زد و گفت:

راستی چرا ما ماشین نداریم؟چرا آدما چیزای سنگینشونو با ماشین حمل می کنن ولی ما همه چیزو باید روی دوشمون بگیریم؟

حرف این مورچه انقدر عجیب بود که برای چند لحظه هر سه نفرشون ساکت شدن و توی فکر فرو رفتن .بعد هر سه تا باهم گفتن باید ماشین بسازیم .

ولی چطوری ؟ مورچه ها با چه وسیله ای می تونن ماشین بسازن ؟

اونا تصمیم گرفتن اطرافو بگردن و هر وسیله ای که برای ساختن ماشین مناسبه با خودشون بیارن . هر مورچه به سمتی رفت  و بعد از مدتی دوباره دور هم، کنار همون خوراکی جمع شدن.

یکی از مورچه ها یه تخمه آفتابگردون پیدا کرده بود. که با کمک هم اونو از وسط شکستن تا برای ساختن کف ماشین ازش استفاده کنن. اون دوتا مورچه ی دیگه چیزهای گردی رو پیدا کرده بودن که می تونستن برای درست کردن چرخ ماشین ازش استفاده کنن.

مورچه ها با تلاش و پشتکار بعد از یه ساعت، ماشین قشنگی برای خودشون درست کردن و خوراکیشونو توی ماشین گذاشتن و به راه افتادن .

اونا اون روز به جای اینکه خوراکی شونو روی دوششون بذارن ،خودشون روی خوارکی شون نشستن و حسابی کیف کردن .

وقتی به خونه رسیدن مورچه های دیگه با تعجب، دوستاشون رو دیدن که با یه وسیله عجیب به خونه می یومدن . مورچه ها وقتی ماجرارو فهمیدن برای چند دقیقه با اشتیاق دست زدن و اونارو تشویق کردن. ملکه مورچه ها اسم ماشین اونا رو ماشین مورچه ای گذاشت. حالا با کمک ماشین مورچه ای کار مورچه ها راحت تر شده و هر روز غذای زیادتری به خونه میارن.

برای تزیین اتاق خواب نوزادان و کودکان، همیشه لازم نیست از استیکر دیواری یا کاغذ دیواری استفاده کنید! شما می توانید با صرف نیم ساعت وقت، زیبا ترین تابلوی فانتزی کودکانه را متناسب سرویس اتاق خواب و ست رولحافی کودک، خودتان درست کنید. روش درست کردن تابلو های فانتزی را برای تزیین منزل در ادامه ببینید:

مزیت این تابلوها در مقایسه با استیکر دیواری و کاغذ دیواری برای تکمیل دکوراسیون اتاق نوزادن و کودکان، این است که شما می توانید  آن را هماهنگ با طرح روتختی و پرده اتاق کودکان درست کنید و منحصر به فرد است.

شما می توانید در این تابلوها اسم کودک را بنویسید که اختصاصی تر و جالب تر شود. این طرح برای اتاق خواب نوزادان دختر و پسر و نیز کودکان قابل استفاده است.

و مهم تر از همه اینکه برای درست کردن چنین تابلوی زیبایی نیاز نیست نقاش باشید!

مواد لازم برای کاردستی تابلو:

بوم سفید

رنگ اکریلیک قهوه ای

تکه های مقوای نقش دار یا پارچه

( اگر چنین مقواهایی در دسترستان نیست می توانید از جعبه دستمال کاغذی و مشابه آن استفاده نمایید)

وارنیش

( در فروشگاه های لوازم هنری فروخته می شود و دو نوع مات و براق دارد)

قیچی و چسب

روش ساخت تابلو برای اتاق نوزادان و کودکان:

روش کار در این کاردستی زیبا؛ روش کلاژ / کولاژ یا تکه چسبانی است. بدین ترتیب که تکه های تصویر ابتدا بریده شده و بعد چسبانده می شود تا تصویر نهایی درست شود. این روش برای درست کردن تابلو توسط کسانی که نقاشی بلد نیستند، ایده آل است.

در مرحله اول ، مانند عکس زیرنقش مورد نظرتان را پشت پارچه یا  برگه مقوای نقش دارتان ترسیم کنید.

سپس تکه های برگ و پرنده  را روی بوم سفید مثل تصویر زیر بچینید و بچسبانید.

بعد شاخه ها را مثل عکس زیر روی بوم نقاشی کنید.

نکته : اگردر کشیدن شاخه ها مهارت ندارید، می توانید شاخه ها را از مقوای قهوه ای ببرید و بعد روی آن برگها و پرنده را بچسبانید.

و حتی از کاموا یا نوار قیطان برای این کار استفاده کنید.

در آخر کار هم روی تمام سطح کار را وارنیش بزنید تا در اثر گرد و خاک و تابش خورشید و … آسیب نبیند. به جای زدن وارنیش می توانید تابلو را قاب کنید و آن را با شیشه محافظت کنید.

شما می توانید نقش قرینه تابلوی بالا را نیز مثل عکس زیر درست کنید و آن ها را در کنار هم و یا زیر هم در اتاق نوزاد یا کودک بچسبانید.

علاوه بر تزیین اتاق نوزاد و کودک ، از این آموزش می توانید برای تزئین کلاس در  مدرسه و مهد کودک نیز استفاده کنید.

تالیف : وب سایت کودک سیتی ،  منبع : 2bp.blogspot.com

او فهمید که هر آرزویی مشکلات خودش را دارد وهیچ وقت نمی توان  بی گدار به آب زد.

نویسنده: خانم اعظم شریفی مهر